۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

اندر حكايت جمشيد چالنگى ومهمان غصه خورش!!!


ميتونم به جرات نظر بدم كه جمشيد چالنگى يكى از بهترين مجريان بخش فارسى تلويزيون صداى آمريكاست.شيوه اجراش بسيار خوب است ودر عين جدى بودن شوخيهاى مناسبى ميكنه وبا رندى وزيركى برنامه ومهمان برنامه رو به طرفى ميبره كه بايد بره وبقول معروف خوب برنامه رو جمع وجور ميكنه .من هم اون زمانى كه در تلويزيون ايران برنامه زنده شبهاى گرم رو داشتم همين كارو ميكردم وبراى همين سبك اجراش رو ميپسندم.اكثر مهمانهاى برنامش هم خوبن بخصوص جناب دكتر نورى زاده كه بنده ارادت ويژه اى بهشون دارم كه البته خودشون در جريانن.اما يكى از اين مهمانان كه حرص منو در مياره سركار خانم الهه هيكس كه من نمى دونم غير از ابراز تاسف در مورد هر خبر كارشون چيه واصلا چرا دعوت ميشه؟!!!يك برنامه شو با دقت توجه كردم وبعد از گرفتن مدت صحبتشون وتقسيمش بر تعداد كلمه متاسفانه اى كه ميگفتن شد هر دقيقه يك تاسف!!!اين انگيزه اى شد تا يك تله تاتر تقديم كنم به آقاى چالنگى ومهمانشون


تله تاتر
بنام
مردم از حسرت
يا
آنچه كه در باره دفاع از حقوق بشر بايد بدانيم و نمى دانيم

نمايشى اخلاقى،سياسى،اجتماعى
سراسر اشك واندوه
در نيم پرده
بقلم:م.م.نارمك


آرم استيشن برنامه تفسير خبر پخش ميشود وما يكبار ديگر طبق روال شبهاى پيش تصوير جمشيد خان چالنگى را ميبينيم
چالنگى:با درود به شما بيندگان عزيز باز هم با يك تفسير خبر ديگه در نيمه شب تهران در خدمتتون هستيم مهمان امشب ما سركار خانم هيكس فعال حقوق بشر هستن از نيويورك
(تصوير خانم مهمان كه با ناراحتى لبخند ميزنند)
وسلام عرض ميكنيم خدمتشون
هيكس:بنده هم سلام عرض ميكنم
چ:بى مقدمه اولين سوال برنامه امشب رو مطرح ميكنم،اخيرا در ايران دانشجو ها اعتصاب غذا كردن سوال اينه كه مجامع بين المللى چه واكنشى نسبت به اين خبر داشتن؟
ه:متاسفانه اين خبر صحت داره ونامه اعتراضى هم در اين رابطه منتشر شد اما متاسفانه اوضاع هنوز همونجوريه مقامات دولت ايران هم هيچ واكنشى نشون ندادن
چ:عجب!!!يعنى هيچى؟
ه:متاسفانه هيچى
چ:خانم هيكس گويا چند تا پناهنده وپناهجو توسط دولت تركيه بازپس داده شدن وچندتاشونم در يك رودخونه غرق شدن كه يك ايرانى هم قاطيشون بوده؟
ه:متاسفانه بايد بگم بله
چ:خب ماجرا چى بوده؟
ه:متاسفانه اين افراد توسط پليس تركيه دستگير ميشن وبه لب مرز برده ميشن وبه اونها گفته ميشه كه از رودخونه رد شن ومتاسفانه آب رودخونه تند بوده اونها رو با خودش ميبره واونها هم غرق ميشن وجنازه شونم پيدا نميشه متاسفانه وتازه توجه داشته باشين كه الان هوا خوبه ولى اگه زمستون بود چى ميشد واينهايى كه مردن اونموقع چى ميشدن
چ:خب عكس العمل ها چى بوده؟
ه:يك نامه اعتراض آميز نوشته شد،اما دولت تركيه محل نذاشته متاسفانه
چ:تكليف چيه؟
ه:متاسفانه صداتونو نشنيدم،چى فرمودين؟
چ:پرسيدم تكليف چيه؟
ه:تكليف چى؟
چ:تكليف اين ماجراها؟
ه:"با بغض"متاسفانه هيچى
چ:خبرهايى هم بدستمون رسيده كه گويا درزاهدان چند دست و پا قطع شده
ه:بله متاسفانه ما هم شنيديم
چ:چه واكنشى در اين رابطه صورت گرفته؟
ه:نامه گلايه آميزى نوشته شده وفرستاده شده اما متاسفانه كو گوش شنوا
چ:خب به خلاصه خبرها رسيديم به استوديوى ديگر ميرويم وبرميگرديم

(آرم استيشن نواخته ميشود وگوينده اى مياد وپنج تا خبر را با تپق جورى ميخواند كه به اندازه ده خبر طول ميكشد ونصفه كاره وقت تمام ميشودودر اين فاصله بيننده ميرود براى خودش چاى ميريزد يا كار ديگر ميكند!!!وبرميگردد)
ادامه
چالنگى:با درود مجدد، در خدمت شما هستيم وخانم هيكس فعال حقوق بشر.خب خانم هيكس اخيرا در ايران خانمهايى رو كه در رابطه كمپين يك ميليون امضا فعال بودن رو دستگير ميكنن وبه حكم هايى نظير زندان وشلاق محكوم ميكنن
هيكس:متاسفانه
چ:نظر شما چيه وچه اقداماتى تا حالا صورت گرفته در اين رابطه؟
ه:در اين رابطه هم نامه هاى اعتراضى زياد نوشته شده اما متاسفانه انگار نه انگار .من نمى دونم چرا بهشون توجهى نميشه ومتاسفانه دارن كار خودشونو ميكنن
چ:در رابطه با اعتراض هاى كارگرى ودستگيرى فعالين اون چطور؟
ه:سوال بجايى فرمودين.در اين رابطه بايد بگم كه بصورت مرتب داره بيانيه هاى اعتراضى نوشته ميشه امامتاسفانه هنوز بجايى نرسيده
چ:اما سوال بعدى.من از شماميپرسم آيا پرداخت حقوق معلمين هم مشمول قانون جهانى حقوق بشر هست؟واگر هست پس چرا معلمين در ايران مشكل عدم دريافت بموقع خودشون رو دارن؟
ه:اساسا هر كسى حقوقى داره كه بايد پرداخت بشه چه برسه به معلمين كه بشرن متاسفانه
چ:پس چرا پرداخت نميشه؟
ه:نمى دونم،نمى دونم كه واقعا چى ميشه گفت متاسفانه
چ:خب متاسفانه وقت ما بپايان رسيد وبا تشكر از خانم الهه هيكس فعال حقوق بشر!!!تا آرزوى برآمدن خورشيد از قله هاى گوناگون تا برنامه بعد بدرود
(ترانه با كلام متاسفم برات اى دل ساده با صداى محسن چاووشى بجايى آرم هميشگى پخش ميشود،تصوير فيد اوت شده وهمگى ميروند دنبال كارشان)

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

مقايسه 3


۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

مقايسه 2

دختر خانمى زيبا در سال1355



دختر خانمى زيبا در سال1387

۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

۱۳۸۷ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

شكواييه!!!


گويند مرا چو ديد قصاب
دستم بگرفت و پا به پا برد
گوشتم بفروخت كيلويى يازده
اما خودش دنبلان من خورد

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

سالروز تاسيس راديو

ديشب در ايسنا مطلبى خواندم راجع به سالروز تاسيس راديو.گويا قرار است كه راديو يكسال بزرگتر شود ومن رو بياد اين انداخت كه حدود نوزده سال از زندگيم رو در اونجا گذرونم بى حاصل.دوره ما نه از ماهواره خبرى بود نه سرگرميهايى كه الان رايجه.تلويزيون بود اما نه بصورت آلان. اولا همه تلويزيون نداشتن واگرم بود تنها چند ساعت برنامه داشت پس همه ميماندند وراديو.از فقير و غنى از راديو بهرمند بودن حتى با دو تومن ميتونستى يه راديو گوشى بخرى كه نه برق ميخواست نه باطرى!!!فقط كافى بود بچسبونيش به اولين ناودون تو مسيرت!!!برات ميخووند عين بلبل!!!يادش بخيربرنامه كودك،شماوراديو،گلهاى رنگارنگ و...قصه شب كه با قسمتى از قطعه اى از ريمينسكى كرساكف شروع ميشد.همه اينها بود كه منو به كار راديو علاقمند كردو1362 بكمك مرحومه خانم مهين ديهيم ومرحوم حسين امير فضلى (پدر ارژنگ)ومهدى بهنام وارد راديو شدم تا سال1380كه ممنوع الكار شدم و من كه به اشاره اى نيومده بودم به تلنگرى رفتم وبخش عمده زندگيم هيچ وپوچ شد.وچند سال است كه ناخود آگاه وقتى حرف سالروز راديو ميشه دلم ميگيره ياد ميدون ارك واتاق بازيگران وهمه عزيزايى ميفتم كه يا ديگه تو اين دنيا نيستن مثل عزت مقبلى،حسين اميرفضلى،محسن فريد،عباس مصدق،رامين فرزاد،هوشنگ خلعتبرى،آذردانشى،مهين ديهيم،فرهنگ مهرپرورو...زنده ها ثريا قاسمى،مهين نثرى،توران مهرزاد،شمسى فضل الهى،مسعود تاجبخش ،باقر كريمپور،عباس نوروزى،سعيد مهاجر،بهزاد فراهانى ،صدرالدين شجره ونورالدين شجره،رضا عبدىومنوچهر آذرى نازنين كه هميشه غمخوارم بودوخيلى هاى ديگه كه آلان يادم نيست.به همگى اعم از زنده ومرده تبريك

يك عكس يادگارى كه در فروردين1364 در استوديو 8 برداشته شده
از راست بچپ ايستاده:منصور غزنوى،منوچهر آذرى،رامين پورايمان،مهين فردنوا،نازى كريم بيك،نورالدين شجره،من وبيوك ميرزايى
نشسته:رضا عبدى،مسعود تاجبخش،حسين امير فضلى،سعيد مهاجر،هوشنگ خلعت برى،محسن فريد

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

براى داريوش كاردان


نفهميديم كه اين كاردان چكاره است؟
يه روز مجرى يه روز دروازه بان است
يه روز بازيگر قهار تى وى
يه روز شاعر يه روز جاليزبان است
درسته ظاهرا در دسته ماست
وليكن باطنا با ديگران است


با عرض پوزش از همه بويژه خود داريوش هر چه زور زدم رباعى ام دوبيت نشد ويه بيت اضافه آوردم

۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

بعد بگين ايران جاى بديه!!!


اين هم يك مورد ديگه از نوآورى!!!ايكاش سرنگ هارو پر دست مراجعه كننده بدن كه نصفه شبى مردم دربدر دنبال ساقى نگردن

من و مهران مديرى



گويا مهران در يك مصاحبه از اولين كارش در تلويزيون ،گفته كه با هم همبازى بوديم وبه همين خاطر چند پيام داشتم كه راجع به اون كار پرسيده بودن.بايد بگم كه اسم اون كار"مشت هاى كوچك" بود كه دوست خوبم فرهاد توحيدى نوشته بودوراجع به نقش نوجوانان در شكلگيرى انقلابهاى جهان بود كه بسفارش گروه كودك ونوجوان ثريا قاسمى كارگردانى كرده بود.تو يه قسمتش مهران نقش يه آفريقايى رو بازى ميكرد ومن يه فلسطينى رو!!!نوبت به قسمت انقلاب هايتى رسيد،من ومهران به ثريا پيشنهاد داديم كه نقش هاى كمدى اين قسمت رو بما بده واون گفت مگه مى تونين كمدى كار كنين؟! گفتم آره وبا شك وترديد رلها رو بما داد به شرط اينكه اگه تو تمرين بقول معرف در نيومد ازمون بگيره.نقشها يه سرجوخه فرانسوى بود كه من بازى كردم ويه سرباز كه مهران!!! كار تو اولين جلسه جواب داد ورفتيم براى ضبط.كارگردان تلويزيونى كار هم گيتى شفايى بود كه نمى دونم آلان كجاى اين دنياى بى درو پيكره.نميدونم مهران از اون كارعكس داره يا نه؟اما من فقط همين يه عكس رو دارم.آدمهاى عكس از راست به چپ:حميد يزدانى ،مهدى كساييان"البته جفتشون پشت به دوربين"من ومهران.سال1369

۱۳۸۷ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

پاسخ به چند سوال


در خصوص مطلب قبلى بايد عرض كنم كه طبق تحقيقاتى كه انجام دادم كيك ياد شده براى جشن پيروزى اتمى بوده وهيچ ربطى به جشن تولد يا عروسى خواهر ومادر مسولين ندارد واينكه آيا كيك بريده شده يا نه ؟ هم بايد عرض كنم تاجايى كه در عكس مشاهده ميشود برش عمودى بچشم نمى خورداما راجع به برش افقى!!!هنوز هيچكدام از كارشناسان به نتيجه قطعى نرسيده اند

۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

اندر حكايت پيروزى وحلاوت خوردن كيك آن!!!



اين هم دو تصوير از كيك زيباى!!!جشن پيروزى اتمى
مرگ بر امپرياليسم جهانخوار
زنده باد ايران ومرحوم صادق هدايت وكتاب توپ مرواريد

۱۳۸۷ فروردین ۱۸, یکشنبه

من،فرهنگ مهر پرور،منوچهرنوذرى وچارلتون هستون





امروز خواندم كه چارلتون هستون هم در سن85 سالگى از بين ما رفت وراچع به چگونگى مرگش هنوز
چيزى گفته نشده.البته من حدس ميزنم چون آلزايمر داشته احتمالا يادش رفته كه زنده است
و من ياد دوست از دست رفته ام فرهنگ مهرپرور افتادم كه چقدر بازى اونو تو بن هور دوست داشت
يادم مياد وقتى به فرهنگ گفتم قراره بن هور رو خانه فرهنگ اكران كنه اونم 70ميليمترى گل از گلش شكفت وجمعه اى كه قرار شد نشونش بدن قبل از من سر قرار حاضر بود وبا هم رفتيم وفيلم رو ديديم و در طول نمايش فيلم فرهنگ چند بار گريه كردووقتى از سينما آفريقا اومديم بيرون فرهنگ گفت چقدر دوست ميداشت كه بن هور رو با كيفيت خوب داشته باشه .از اين ماجرا چند سالى گذشت ومن در نمايشى با منوچهر نوذرى همبازى شدم به اسم تو اين بنگاه معاملاتى چه خبره؟! كه خودش نوشته بود و مجيد جعفرى كارگردانى كرده بود.اين نمايش حدود هشت ماه روى صحنه بود وبعضى روزها تا شش سانس اجراش ميكرديم.منوچهر عجيب فيلم باز بود وكم خواب.روزى سه ساعت بيشتر نمى خوابيد وشبى دو تا سه تا فيلم ميديد.اون موقع وى اچ اس تو بورس بود ولى منوچهر خان ال دى اجاره ميكرد شبى هزاروپونصد تومن و يكى براى خودش ومن كپى ميكرد كه بخش عمده آرشيوم را مديون اين بزرگوار م.يك شب كه اومد پشت صحنه تا حاضرشيم كه بريم اجرا يك نوار بهم داد كه" برو حالشو ببر "گفتم "چيه؟" گفت "نمى گم تا بيشتر حال كنى"بهر حال اجرا تموم شد ويادم نيست به چه مناسبت دو روز تعطيل بوديم.خونه كه رسيدم اول نوار رو گذاشتم تو دستگاه ودر عين ناباورى ديدم بن هوره اونم نسخه كامل وحدود سه ساعت و نيم!!!از خوشحالى شام خورده نخورده نشستم واز روى نسخه اى كه داشتم ودوبله به فارسى بود صداى فارسى رو گذاشتم رو نسخه ى تازه رسيده كه البته 48 ساعت طول كشيد واولين كارى كه كردم يه كپى براى فرهنگ كشيدم وبهش دادم و گفتم تو هم برو حالشو ببر.الان فرهنگ ومنوچهرو بن هور پيش همن ومن هم نسخه فيلمم در ايران علاوه بر آرشيوم گذاشته ام ودر جاى ديگر از دنيا هستم ببينم كى نوبتم ميشه
بپيوست عكسهايى از چارلتون،فرهنگ،نوذرىومن

۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه

عطف به ماسبق


گويا اين طرح ارتقاى امنيت اجتماعى هم قبلا در آمريكا اجرا
ميشده وچيز جديدى نيست ميگى نه نگاه كن