۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه

بد بينى!!!

دوستى برايم نوشته بود كه نظرم راجع به سخنان پرزيدنت دكتر احمدى نژاديا سلطان قلبها در مورد طرح دزديدنش توسط آمريكايى ها چيه؟بايد بگم كه بله من باور ميكنم.ما نبايد اينقدر نسبت به همه چى بد بين باشيم.وقتى مشكلات جارى در آمريكا رو مثل سقوط دلار ومشكل وامهاى مسكن وگرانى مواد غذايى وايضا گرانى سوخت رو بررسى كنيم متوجه ميشيم كه اونها براى حل همه مشكلاتشون احتياج به يه مغز متفكرى كه بتونه حلشون كنه دارن كه چه كسى رو بهتر از ايشون ميتوستن پيدا كنن؟!!!البته خوب ايشون زود فهميدن وبا اين كارشون يه مشت محكم ديگه به دهان امپرياليسم جهانخوار زدن

۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

يك بدون شرح ديگه!!!

۱۳۸۷ خرداد ۲۹, چهارشنبه

برسردوراهى!!!



امروز خواندم كه قرار است منشور آزادى كوروش بطور امانت در اختيار ايران قرار بگيرد !!!ما كه بالاخره نفهميديم كوروش بزرگ است يا ملعون؟
بيت
گاهى چپم وگهى دگر راستيم
مانند ترانه هاى درخواستيم

خدايا شكرت!!!


شكر خدا تمام مشكلات ملت ايران حل شده بود الا يكى كه اونم حل شد

۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

تقريبا بدون شرح!!!


نايب الزياره باشه انشا الله

۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه

تفسير يك خبر!!!


يكى از دوستان كه خودش هم از ايران زده بيرون هفته پيش بنده رو نصيحت ميكرد كه در وبلاگم حرفهايى نزنم كه ديگه نتونم برگردم.من هم بهش گفتم كدوم حرفا؟ اما اين هفته شاهد از غيب رسيد.بفرما اينو كه ديگه من نگفتم .خودشون دارن ميگن.منظورم همين آقاى پاليز داره.فيلم سخنرانيش رو ديدم.مواردى رو گفته كه با كمى بالا وپايين مردم ميدونستن وبراى هم ميگفتن اما ايشون فقط علنيش كرده.يكيش ماجراى هزينه هندوانه روزى صد هزار تومن اسبهاى فايزه خانم هاشمى.
سال 1372 كه در يافتى من بابت يكماه كار در راديو 26 هزار تومن بود، بواسطه آشنايى كه با مالك باشگاه اسواران در كردان كرج داشتم درجريان اين موضوع بودم كه ايشان ماهى 700هزار تومن بابت نگهدارى سه راس اسب از فايزه خانم دريافت ميكند.كه وقتى تعريفش تمام شد من فقط گفتم كه هيهات كه اسبم نشديم!!!بهر حال اين آقاى پاليز دار همونجورى كه خودش هم گفته از بچه جبهه وجنگه وبه عقيده من درست مثل اون بچه هايى كه شور حسينى ميگرفتشون وبه فرموده!!! فرمانده هاشون كه هنوزم سرو مرو گنده هستن ميرفتن جلو در نهايت شهيد شدن عمل كرده.در طول تاريخ هميشه سران نظام هاى مختلف جهان براى تسويه حسابهاى شخصى وسياسى گوشت دم توپ داشتن ودارن. اين آقاى پاليزدار هم يكى از همين گوشتهاست!!!وبهتره به اين موضوع با ذكر يك مثال از دريچه اى ديگه نگاه كنيم. سابقا در تهران كه هنوز آپارتمان وآپارتمان نشينى مثل امروزه معمول ومتداول نشده بود ،اكثرا خانه نشين بودن وبدون استثنا خانه ها حياط داشتن وچاه فاضلاب خانه ها در اين حياط ها بودن.اما هر خانه اى دو چاه داشت.شايد بپرسين چرا؟چاه دوم حكم زاپاس رو داشت ووقتى يكى از چاهها پر ميشد اوستاى مقنى رو صدا ميكردن كه بياد وموضوع رو حل كنه.اونم ميومد ومسير ورودى را عوض ميكرد وميفرستاد به سمت چاه دوم وقبل از اينكه سر چاه اول رو ببنده يا بقول معروف كورش كنه!!!دو عدد جگر سفيد رو مينداخت تو چاه.اين جگر ها بعد از چند وقت مى گنديد وكرم يا انگل توليد ميكرد واين كرمها از اين درياى مواد غذايى!!! استفاده ميكردن وتكثير ميشدن وتا جايى كه اين ذخيره تموم ميشد وشروع ميكردن بخوردن هم واينجورى چاه تخليه ميشد تا دوباره به بهره بردارى(شايدم بهره گذارى)!!!برسه.فكر نمى كنين شايد كرم ها دارن خودشون رو ميخورن؟

۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

يك عكس خاطره انگيز!!!


ديروز اتفاقى اين عكس رو تو اينترنت پيدا كردم.شهرام شكيبا،ابوالفضل زرويى نصر آباد ،مرحوم عمران صلاحى وابراهيم نبوى در يك پز خيلى دوستانه!!!دلم براى شهرام وابوالفضل خيلى تنگ شد يهويى!!!وبراى عمران گرفت وياد دوران خوش دفتر طنز وحلقه رندان افتادم.يك زمانى دوست داشتم نمايش(اپرت) مشهدى عباد يا اين نشد،اون يكى ،اثر اوزيير حاجى بيكف را به صحنه ببرم(كه البته اكبر عبدى هم دنبال اين ماجرا بود)وقتى به عمران گفتم خيلى خوشحال شد وقرار شد وقتى موضوع جدى شد در برگردان اشعار از تركى به فارسى كمكم كند كه متاسفانه نه من تونستم اجازه اون كار رو بگيرم نه ديگه عمر عمران بهش قد داد.