۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

وودی آلن نوازنده

اینهم کلارینت زدن وودی آلن نویسنده وکارگردان محبوب من

۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

خواب تاتر ومحمد ورشوچی


دیشب تا خود صبح خواب دیدم که دارم تمرین تاتر میکنم.حمید امجد کارگردان بود. کیومرث وارژنگ امیر فضلی و پانته آ پهرام هم بودنند.محمد رحمانیان هم آمده بود سر تمرین.حمید همش غرولند میکرد که چرا کار پیش نمیره.من وبقیه نمیدونم چرا هی تلاش میکردیم ونمیشد. صبح که از خواب پاشدم فهمیدم آمریکام وگویا تاتر رو باید فقط تو خواب ببینم .بعد هم به کیومرث فکر کردم که چند روز دیگه شب سالشه .طبق معمول هر روز قهوه رو دم کردم وتا حاضربشه رفتم سراغ سیگار.سیگار م تموم نشده بود که کامپیوترم هم روشن شد و من موندم و سیگار و قهوه و خواندن خبر . واولین خبر چه خبر بدی. محمد ورشوچی هم رفت.ایسنا با جعفر رازپوش دوست عزیزم مصاحبه کرده بود وجعفر که همیشه غمخوار استاد بود گفته بود که ورشوچی براثر زمین خوردن وشکستگی پا وکهولت سن از دنیا رفته. تمامی آدمها در این لحظات بیاد خطرات شیرین با عزیز از دست رفته اشان می افتن.پس من چرا بیاد خاطراتم با این عزیز نجیب و شریف نباشم؟اولین باری که با محمد ورشوچی همبازی بودم سال شصت و سه بود در سریالی بنام دیدو بازدید که یوسف حلوی نویسنده اش بودوحسن عابدی کارگردانش.زنده یادان نعمت الله گرجی ومظفر سلطانی هم بودنند.وبرای من تازه از گرد راه رسیده چه لذت بخش بود همبازی بودن با آنها.وبعد هم سال هفتادو چهار پنج ماه نیم زندگی در یک آپارتمان در نائین برای ضبط سریال پهلوانان نمیمیرند.محمد آقا با زنده یاد جهانگیر فروهر هم اتاق بود وهردو با بیماری کار میکردند و خم به ابرو نمیاوردن.بعد از پهلوانان دیگر قسمت نشد با هم کار کنیم تا اینکه برای یک قسمت ازسریال زیر آسمان شهر قرار شد بیاد و رقیب عشقی کیومرث رو بازی کنه.واین آخرین باری بود که با هم در یک کار حضور داشتیم.قبل از خروجم از ایران بزرگداشتی براش در تاتر پارس گرفته شد واین بار بارآخری بود که از نزدیک دیدمش.باهم عکسی به یادگار گرفتیم که متاسفانه ندارمش.اما خودم روی صحنه با گوشی مبایلم یه عکس ازش گرفتم.

از چپ براست حسین قاسمی وند_محمد ورشوچی_بهلولی

بزرگداشت محمد ورشوچی تاتر پارس

از طریق جعفر از حالش کم وبیش باخبر بودم ویکبار هم تلفنی حالی ازش پرسیدم.بسیار بیمار و رنجور بود.برای مرگ کیومرث  پیام تسلیت فرستاده بود و عذرخواهی که بعلت بیماری نتونسته بود در مراسمش شرکت کنه.نمیدونم افسوسم رو چطوری بیان کنم
.وبه این فکر میکنم کهچرا باید اینقدر دور باشم تا کار تاتر رو تو خواب ببینم ونتونم تو مراسم یادبود هیچ عزیزی شرکت کنم

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

من و علی بابا وچهل دزد بغداد

دیروز مطلبی در وبلاگم نوشتم راجع به دوران کودکی وعید .اما وقتی کمی فکر کردم متوجه شدم که در آن سالهای دور سینما ودیدن فیلم چقدر برای ما مهم بود.در آن روزگاران که سپری شد نه از کانالهای ماهواره خبری بود ونه از انواع واقسام  بازی های کامپیوتری.بازی های ما خلاصه میشد در هفت سنگ والک دولک وچند بازی دیگر از همین دست که نه هزینه داشت ونه با وجود تکرارش /کسالت بار.دو شبکه در کل ایران بود که شبکه یک اش فقط در شهرستانها قابل دریافت وشبکه دو اش تا سالهای سال مختص به تهران بود.شبکه یک از ساعت چهار بعد از ظهر شروع میشد تا دوازده شب .بعد تعطیل میشد میرفت دنبال کارش تا فردا.گذشته از آن امکان خرید تلویزیون هم برای هر خانواده ای مهیا نبود.ازشروع دهه پنجاه تلویزیون کم کم به خانه ها راه پیدا کرد.مردم بیشتر از رادیو وبرنامه هایش بهره میبردند.رادیو های گوشی بود که میشد با پرداخت یکی دو تومان وچسباندنش به اولین ناودان مسیر با برنامه های متنوع اش همراه بود.بطور یقین بزرگترین انگیزه ی من برای کار در رادیو همین خاطرات خوش شنیدن برنامه های رادیو بود.اما سینما ودیدن فیلم چیز دیگری بود.چهارشنبه ها در آن دوران شاهد دو اتفاق مهم بود. یکی قرعه کشی بلیط های بخت آزمایی ودیگری اکران فیلمهای جدید.خیلی وقتها که من و دوستان هم محله ای پولی برای سینما رفتن نداشتیم  به  دیدن عکسهای فیلم ها میرفتیم و با شنیدن صدای فیلم که از طریق یک بلندگو در خارج سینما پخش میشد داستان فیلم را حدس میزدیم.اما یکی از زمانهایی که رفتن به سینما برایمان میسر میشد نوروزها بود.عیدی هایی که میگرفتیم بخش عمده ایش میرفت به جهت پس انداز که وقتی بزرگ شدیم بکارمان بیاید (که البته هیچ وقت ما رنگشان را ندیدیم تا بکارمان آید!!!) ومقدار کمی هم خرج سینما رفتن با دوستان میشد.آن سالها عمده ی فیلمهای نوروزی کمدی بود.وکمدین های محبوب این ایام جری لوئیس ونورمن ویزدم ولویی دوفونس بودنند.وچقدر ما به کارهایشان میخندیدیم.اما در یکی از این سالها فیلمی در ایام نوروز اکران شد که جمعیت زیادی را بع سالن های سینما کشاند.علی بابا وچهل دزد بغداد با بازی فرناندل وسامیه جمال .عید آن سال تهران نبودیم ومن نتوانستم فیلم را ببینم.فیلم برای بار اول نبود که اکران میشد اما اکران موفقی داشت.یادم میاد که تابستان همان سال که هنوز فیلم بر پرده نمایش بود را دیدم ومحو تماشای بازی زیبای فرناندل شدم.وقتی فیلم تمام شد واز سینما سانترال سابق ومرکزی فعلی در میدان بیست وچهار اسفند در گذشته وانقلاب فعلی  بیرون آمدم گویی در میان ابرها راه میرفتم.بعد ها فهمیدم که فرناندل چه بازیگر برجسته ایست.او هم نقش های کمدی را بخوبی ایفا میکرد وهم نقش های درام را.کاری که کمتر بازیگران میتوانند از عهده اش برآیند. دیروز که از عید نوشتم یاد فرناندل وفیلم علی بابا افتادم.با کمی جستجو پیدایش کردم  وبخش هایی ازآن را منتاژنمودم.به یاد آنزمانهای خوش گذشته.
علی بابا وچهل دزد بغداد

کارگردان    ژاکوب بکر
بازیگران    فرناندل/سامیه جمال/هنری ویلبرت/مانوئل گری
محصول 1954 فرانسه



۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

عید/کودکی وکارتون

اینروزها نه برنامه تلویزیونی دارم نه رادیویی.فعلا همه چیز تعطیل است .اما عادت سحرخیزی ام این فرصت را بدستم میدهد که بیشتر در سایتهای مختلف بگردم وببینم یا بخوانم.امروز بصورت اتفاقی کارتونی را پیدا کردم که برایم جالب بود.یک انیمیشن قدیمی از جمهوری آذربایجان.
همان قصه قدیمی خاله سوسکه و آقاموشه.بد نیست که در این روز بهاری کمی هم بیاد کودکی یمان بیوفتیم.